بگذار بگویند که کافر هستیم
ایمان و کمان و تیر آرش می سوخت
شب پرسه ی من میان آتش می سوخت
از گربه ی کوچکم شنیدم می گفت ؛
در دل دل شعله ها ، سیاوش می سوخت
درود به همه
بی هیچ حرفی دوستتون دارم و به شعر نوشیدن دعوتید :
می رفت به روی رود ، آرام ، سبد
با قصه ی تکراری تاریخی بد
در حال فرو ریختنم می دانم
خوبی به پیمبران ندارد آمد
توماس مارشال : تا حالا مردی رو کشتی جناب ؟ ... این کار شریفی نیست
طلبه جوان : حتی برای آزادی ؟
توماس مارشال : حتی برای خدا ! *
در دهکده مان ، نبود هیچ آینده
خشک است زمین و چشم ها بارنده
از خانه ی کدخدا خــ ... ـــبر دار شدم
خاموشی و بی تفاوت از دشمن ؛ ده !
شاه قلعه راچستر : ببین اینجا مردمی هستند که برای جنگ ساخته نشده اند
بارون ویلیام آلبانی : از خودت بپرس کدوم طرف هستی ؛ کشورت یا شاهت ؟ .. چون هر دومون نمی تونیم اشتباه کنیم ! *
تو رو می شناسه این دیوار
تا وقتی شهر ، زندونه
نه حتی خونه مأمن نیست
پُر از دیوار این خونه !
دارم دلتنگِ آزادی
برات آواز می خونم
می دونم درد ُ می فهمی ؛
یه جورایی تو زندونم
سر این زخم ُ وا کردم
نمک می ریزه از چشمام
داره فریاد می سوزه
که آواز تو رو می خوام
***
هوا ابری و من ابری ...
واسه بارون دلم تنگه
چرا این شهرِ بی خورشید
با خاموشی نمی جنگه ؟
شکستن بی صدا ، سخته ؛
می خوام فریاد تو باشم
تویِ این کوچه بن بستا
باید هم واژه شیم با هم
تا دیوارا رو برداریم
بیاریم خورشید ُ خونه !
غم حسرت به دلها رو
بگو کی که نمی دونه ؟!
***
« ندا » از آسمون اومد
« ترانه » می زنه فریاد ؛
( که آزادی نمی میره
اگه صد سالِ در بیداد )
نداریم فرصت و باید
قدم هامون ُ برداریم
بسازیم خونه رو از نو
درِ زندون ُ برداریم **
برای هم صدایی ها
می گن دیوار چین دارند
نمی مونه ستم حتی
اگه دنیا اوین دارند
شاه قلعه راچستر : بیشتر از این رستگاری وجود نداره ؛ روح هامون لعنت شده است . *
سی سال ! _ اگر چه دیر _ باید نوشید
از جنگل و از کویر باید نوشید
این درس بزرگِ دیپلماسی مان بود :
از سینه ی گرگ ، شیر باید نوشید
التماس دعا
تندرست و کامیاب باشید
* : دیالوگ هایی از فیلم « Iron Clad - 2011 »
** : بر گرفته از ترانه خواننده متعهد آقای آریا آرام نژاد
***: ترانه ای تقدیمی به هنرمند متعهد آریا آرام نژاد
آوردن ایمان به تو حتی هنر است